شما گرفتار این بیماری خطرناك شده اید!

شما گرفتار این بیماری خطرناك شده اید! دایره های قرمزرنگی که رویشان اعدادی نوشته شده و کنار برنامک های مختلف گوشی همراهمان ظاهر شده اند؛ فرشته های عذابی که یک دم از روی شانه مان پر نمی زنند. آنقدر وسواس انگشت زدن روی آنها گرفتارمان کرده که حتی در خواب هایمان می بینیمشان. چرا اعلان های شبکه های اجتماعی یا زنگ یک پیامک یا تماس جدید اینقدر برایمان مهم شده؟ نگرانی برای از دست دادن خبرها در روزگار شبکه های اجتماعی چنان بالا گرفته است که حالا نامی برای خودش دارد: فومو یا «ترس از دست دادن.»



به گزارش دیجیتالر به نقل از ایسنا، فصلنامه «ترجمان علوم انسانی» در ادامه نوشت: آزمایشی داریم که امکان دارد خوشتان بیاید: سناریوهای زیر را با مقیاسی عددی رتبه بندی کنید، از یک برای ناراحتی خفیف تا هفت برای اندوهی جانکاه.

سناریوی اول: مانند هر روز بامداد در حال پرسه زدن بین وبسایت های خبری هستید اما امروز برخلاف ۳۰ دقیقه معمولتان، باید ۱۵ دقیقه را به خواندن مقالات اختصاص دهید. مجبورید از بعضی ستون ها و بخش های مورد علاقه تان چشم پوشی کنید. چه میزان احساس ناراحتی می کنید؟ (بیشتر ما به احتمال زیاد، حد پایینی را انتخاب می نماییم. مثلاً دو)

سناریوی دوم: برای گردش به نیویورک آمده اید و متوجه می شوید که به هیچ وجه نمی توانید از همه دیدنی ها بازدید کنید، همه نمایشنامه های سفارش شده را نمی توانید ببینید و حتی بخشی از «بایدهایی» که رفقای نیویورکی تان در موردش پرحرفی کرده اند را نمی توانید انجام دهید. حالا چه حسی دارید؟ حول و حوش پنج؟

سناریوی سوم: به اتفاق دوستانتان در حال صرف شام هستید و همه توافق اکید کرده اید که امشب را بدون گوشی سپری کنید اما صدای بیب بیب اعلان های توییتر و پیام های گوشی هوشمندتان پایان ندارد. قطع به یقین در شبکه اجتماعی تان خبری است اما امکان چک کردنش را ندارید. حتی هفت هم با استرسی که حالا احساس می کنید، مطابقت ندارد.

به دنیای «ترس از دست دادن» یا «فومو» خوش آمدید! آخرین اختلال فرهنگی ای که بی سر و صدا آرامش ذهن ما را تحلیل می برد. فومو، زاده پیشرفت تکنولوژیک و گسترش اطلاعات است و به احساس از دست دادن چیزی مهیج تر، مهم تر و جالب تر گفته می شود که در جایی دیگر در جریان است. همه می دانیم اسباب پریشان خاطری است اگر دیگران در حال لذت بردن از تجربه ای ارزشمندتر باشند و ما جزئی از آن نباشیم. برپایه یک مطالعه جدید، ۵۶ درصد از کسانی که از شبکه های اجتماعی استفاده می نمایند، از این طاعون مدرن رنج می برند.

قهرمانان داستان های قرن نوزدهمی، عمری درگیر تنها یک فرصت از دست رفته بودند، اما امروزه جریان بی وقفه اطلاعات به طرز نگران کننده ای جهانی را به یادمان می آورد که از چنگمان می گریزد. وقتی دارید این سطور را می خوانید، امکان دارد مهمانی ای را که چندنفر از دوستانتان ترتیب داده اند از دست بدهید یا غذایی را که چند نفر از دوستان دیگرتان بدون شما صرف می کنند را از دست بدهید. احتمالاً دوست دارید یک تماس تلفنی را نیمه کاره رها کنید - همان وسط بحث - تا تماس دیگری بگیرید، بدون اینکه حتی بدانید چه کسی امکان دارد نفر آخر باشد.

آخر شب، وقتی جداً قسم خورده اید که گوشی را کنار بگذارید یا کامپیوتر را خاموش کنید، باز وسوسه می شوید تا برای آخرین بار نگاهی به صفحه نمایش بیندازید، مبادا پیام هایی را که آشنایان درجه چندم یا حتی غریبه ها برای درخواست دوستی یا اشتراک یک خبر فرستاده اند، از دست بدهید.

مطالعاتی در اختیار داریم که می گویند بخش عمده پشیمانی های ما در انتها زندگی، در ارتباط با چیزهایی است که انجام نداده ایم و نه چیزهایی که انجام داده ایم. در این صورت مشاهده مداوم کارهایی که دیگران انجام می دهند و ما انجام نمی دهیم، آینده ای را برایمان رقم خواهد زد که در آن مرتب گذشته را به یاد می آوریم و غصه می خوریم. گفت وگویی هیجان انگیز بین چندنفر در آن سوی مجلس، می تواند خوره فومو را به جانمان بیندازد. مجموعه گیج کننده ای از نمایش ها، مهمانی ها، کتاب ها و آخرین مدهای مصرفی ای که رسانه های اجتماعی به خوردمان داده اند، به همین اندازه، این بلا را سرمان می آورند. شخصیت های آنلاین جذابی که از خودمان ساخته ایم - و از دور بسیار فریبنده اند - فومو را از این هم وخیم تر می کنند.

آیا می توانیم گوشی هایمان را از خود دور کنیم؟

شری ترکل، روان شناس اجتماعی مؤسسه فناوری ماساچوست، مؤلف کتاب، «تن ها باهم: چرا بیشتر از تکنولوژی انتظار داریم و کمتر از یکدیگر» (۲۰۱۸)، می نویسد تکنولوژی به سازه اصلی ای بدل شده که صمیمیت را با آن تعریف می نماییم. ما صدها یا حتی هزاران دوست در شبکه های اجتماعی را با رفقای بدردبخور صمیمی مان در حقیقت اشتباه می گیریم. با استفاده از صدها مصاحبه، ترکل ادعا می کند پیشرفت تکنولوژیک، سبب زوال تدریجی روابط مهم ما - با والدین، فرزندان یا شریک زندگی مان - شده و نوع جدیدی از تنهایی را بوجود آورده است. با عنایت به ناامنی ای که در روابطمان احساس می نماییم و نگرانی ای که درباره صمیمیت داریم ترکل ادعا می کند که در جهان تکنولوژی، هم به دنبال روش هایی برای برقراری رابطه می گردیم و هم می خواهیم از خود در مقابل رابطه ها محافظت نماییم. اگر تاکنون به آدم هایی دقت کرده باشید که حاضرند به جای حرف زدن با آدم های زندگی شان، پیام متنی دور و دراز برایش تایپ کنند، حتما با ارزیابی ترکل همدل خواهید بود که رابطه ما با تکنولوژی تازه شروع شده است. اتصال با همه، در هر زمان، تجربه تازه ای برای بشر است. آمادگی نداریم که به تن هایی با آن دست و پنجه نرم نماییم.

ترکل می نویسد: اگر بتوانیم خودمان را، حتی برای دوره های زمانی محدود، از دستگاههای هوشمندمان جدا نماییم، وابستگی مان به تکنولوژی کاسته می شود. آیا روزی دستگاه هایی خواهد آمد که در ترک اعتیاد به تکنولوژی کمک مان کنند؟ من دستگاه هایی را پیشبینی می کنم که اطلاعات را در فواصل زمانی تصادفی و پیشبینی ناپذیر رد وبدل می کنند، به صورتی که نه فرستنده و نه گیرنده متوجه تأخیر پیش آمده قبل از دریافت پیام نشود. این سبب می شود تا افراد بخشی از اعلانات را از دست بدهند و ملتفت شوند که، در کمال تعجب، می شود بدون خبرها هم زندگی کرد.

حتی با چنین مداخلاتی، مشکل زمانی حل خواهد شد که بفهمیم این مغز ما و طبیعتِ بشری ماست - نه تکنولوژی هایمان - که این اعتیاد را بوجود آورده است. نمی توانیم به دنبال راهکار باشیم مگر اینکه صادقانه از خود بپرسیم چرا از دست دادن اینقدر برایمان ترسناک است.

آندره شیبیلسکی، محقق اجتماعی دانشگاه آکسفورد، اخیراً سرپرستی نخستین مطالعه تجربی روی این اختلال در حال انفجار را بر عهده داشته است. نتایج این تحقیق در ژورنال «کامپیوترها در رفتار انسان» در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسیده است. جمع بندی های او، در این مقاله و جاهای دیگر، حکایت از این دارد که فومو نیروی محرکی است که ما را به استفاده از شبکه های اجتماعی وامی دارد. بالاترین سطح فومو در جوانان و بویژه مردان جوان دیده می شود. این ترس در بین رانندگان حواس پرتی که هنگام رانندگی به کارهای دیگری مشغول هستند هم بالاست و احتمالاً بارزترین نمونه این ترس خویش را در افرادی ظاهر می کند که نیازهای روان شناختی شان برای عشق، احترام، استقلال و امنیت ارضا نشده است. روی هم رفته، از دست دادن عشق و احساساتی که داریم برای ما ترسناک است، کسانی هم که خویش را تماماً وقف کارشان می کنند از این می ترسند که مبادا فرصتی در پیشرفت حرفه ای شان یا توافقی سودآور را از دست بدهند.

مگر به چند دوست احتیاج داریم؟

رابین دانبار، روان شناس تکاملی در دانشگاه آکسفورد و نویسنده کتاب «هر شخص به چند دوست نیاز دارد؟» (۲۰۱۰) اعتقاد دارد تنها در صورتیکه از خودمان شناخت بیشتری داشته باشیم، می توانیم مشکلمان را کمی تسکین دهیم. دانبار مدعی است که به دلیل نداشتن ظرفیت ذهنی و فکری کافی، انسان ها نمی توانند با جمعی بیشتر از ۱۵۰ نفر در ارتباط باشند؛ میانگین تعداد انسان هایی که یک روستای کشاورزی در عصر نوسنگی زندگی می کردند. این نکته را باید به نوجوان امریکایی ای اظهار داشت که ماهانه ۳ هزار پیام می فرستد (بر اساس گزارش نیلسن، غول بازاریابی - نظرسنجی) و می ترسد که اگر فوراً جواب پیامی را ندهد، طرد شود؛ و گاه می شود که با هزاران نفر به صورت آنلاین سرو کله می زند.

رهایی از نظرات دیگران و خلاصی از مقایسه اجتماعی، موفقیتی است که نصیب تعداد اندکی می شود. کم نیستند خویشتن دارانی که در مقابل نیروی فومو مقاومت کنند. در سال ۲۰۱۲، ویلهلم هوفمان، روان شناس اجتماعی دانشگاه شیکاگو، کاربرد نیروی اراده در مقابل وسوسه های روزمره را بررسی کرد: شرکت کنندگان وی دریافتند که اجتناب از غذا تنها از راه نیروی اراده، برایشان به مراتب آسان تر از این خواهد بود که از شبکه های مجازی دوری کنند. در این مورد، میزان شکستشان ۴۲ درصد بود.

با وجود چنین چیز مضری که کیفیت زندگی مان را تهدید می کند، آیا کاری از ما ساخته است؟ اگر بخواهیم برای یافتن علل عاطفی نهفته در فومو از روان درمانی استفاده نماییم، بسیار پرهزینه و زیاده روی خواهد بود. قول و قرارها هم ما را از دستگاههای هوشمندمان دور نخواهد کرد. در عوض، بهترین راه مقابله با فومو، احتمالاً پذیرش این نکته است که در ضرباهنگ پرجنب وجوش زندگی مان، گاهی محکوم به از دست دادن هستیم. با این شیوه شاید انتخاب هایمان نتایج بهتری را به دنبال داشته باشند.

به دنبال «به اندازه کافی خوب» باشیم

این رویکرد ساده برای نخستین بار در سال ۱۹۵۶ توسط هربرت سیمون، محقق بین رشته ای امریکایی و برنده جایزه نوبل اقتصاد ارائه شد. او اصطلاح ارضای بسنده - آمیزه ای از دو واژه رضایت و بسندگی - را به کار گرفت تا بگوید به جای دنبال کردن سودهای حداکثری، صرفا به نتایجی بسنده نماییم که «به اندازه کافی خوبند.» استراتژی سیمون بر اساس این پیش فرض ساده استوار است که ما توانایی شناختی لازم برای بهینه سازی تصمیم گیری های پیچیده را نداریم. برای ارزیابی همه گزینه های موجود و نتایج احتمالی، حجم انبوهی از اطلاعات باید مورد پردازش قرار گیرد و این کار از عهده ما خارج است؛ چه در شبکه های اجتماعی چه در جای دیگر. ازاین رو بهترین اقدام، ارضای بسنده است: انتخاب نخستین گزینه موجودی که مطابق معیارهای از پیش تعیین شده مان باشد، یعنی «به اندازه کافی خوب» باشد.

در سال ۱۹۹۶، سیمون خود زندگینامه ای منتشر نمود که در آن زندگی اش را مجموعه ای از تصمیمات پراکنده توصیف می کند، او انتخاب «به اندازه کافی خوب» را بهترین گزینه ممکن میان این تصمیمات می داند. سیمون مدعی است که بیشتر کسانی که به حد مطلوب توجه دارند، از هزینه سنگین جمع آوری اطلاعات که دست آخر بر منفعت کلی شان می چربد، غافل هستند. در زندگی روزمره، این تصمیمات کمال گرایانه آسایشمان را هدف می گیرند: اگر دوستی دارید که فقط در رستوران های شیک غذا می خورد یا آنقدر در خرید مشکل پسند است که تا بهترین لباس را پیدا نکند، خرید نمی کند، استراتژی «به اندازه کافی خوب» به کارتان خواهد آمد.

مطالعات سیمون نشان داده است کسانی که بر تصمیمات کمال گرایانه اصرار داشتند، در مقایسه با کسانی که به تصمیمات «به اندازه کافی خوب» اکتفا می کردند، از انتخاب های خود رضایت کمتری داشتند. مطالعات ما چرایی آنرا روشن می کند: دستاوردهای گروه اول از دستاوردهای گروه دوم کمتر است، مخصوصاً زمانی که پای ارزیابی نتایج احتمالی آنها در بین باشد.

وفور اطلاعاتی ای که امروز داریم، به خصوص اطلاعات آنلاین، هزینه دیگری را روی دستمان گذاشته است: توجه مان، که پیشاپیش هم محدودیت های زیادی داشته است. برای اختصاص دادن توجه مان به این حجم بی سابقه از اطلاعات با دو مانع اساسی روبه رو هستیم، یکی مشکل شناختی مان در اولویت بندی و دیگری عدم توانایی مان در دریافت و پردازش همه این اطلاعات.

اندوه برخاسته از فومو همان روحمان است که عاجزانه کمک می خواهد، التماسمان می کند که ارتباطات سطحی و نگاه افسارگسیخته مان به این ور و آن ور را کم نماییم قبل از آنکه کیفیت زندگی و توانمان برای ابراز صمیمیت و فردیت از دست برود. استفاده از رویکرد «به اندازه کافی خوب» برای مقابله با این مشکل نابودکننده، صرفا تاکتیکی برای بهبود تصمیم گیری نیست. این رویکرد در قدم اول نوعی جهان بینی است، روشی از زندگی کردن است. بعضی محققان آنرا حتی نوعی خصوصیت شخصیتی مورثی می دانند.

شواهد زیادی درباره اثربخشی این روش وجود دارد. در زمینه کسب و کار، چشم پوشی از سود حداکثری به نفع سودی که «به اندازه کافی خوب» است، بعنوان بهترین استراتژی در بلندمدت شناخته می شود. کمال گرایی خصوصیت شخصیتی ای است که ارتباط زیادی با میل به حداکثرکردن بازدهی تصمیمات دارد. هر چند کسانی که کمال گراها را می شناسند، می دانند زندگی برای آنها مثلِ برگه امتیازدهی بی پایانی است که آنها را با نوعی خودارزیابی همراه با سرخوردگی، اضطراب و گاه افسردگی از پا درآورده است. کمال گراها ترجیح می دهند که خطا را با شکست یکی بگیرند و تلاشی که برای پنهان کردن خطاهایشان انجام می دهند، حتی خطاهای اجتناب ناپذیر، آنها را از قبول بازخوردهای سازنده ای که برای رشد شخصی شان بسیار ضروری می باشد، باز می دارد. احتمالاً اثربخشی ارضای بسنده، توجه آنها را جلب خواهد نمود.

حتی زمانی که پای دوستی عاطفی و عشق در بین است، قاعده «به اندازه کافی خوب»، بهترین عملکرد را دارد. دونالد وینیکات، روان شناس بریتانیایی، اصطلاح مادرِ «به اندازه کافی خوب» را وضع کرده است. مادری که به اندازه کافی دلسوز و به قدر کفایت نسبت به نیازهای اساسی نوزادش حساس است. هر چه نوازد بزرگ تر می شود، این مادر گاه گاه نیازهای او را بی پاسخ می گذارد تا او را برای واقعیتی آماده کند که درآن همیشه هرچه را که دوست داشته باشد دریافت نخواهد کرد. کودک یاد می گیرد که ارضای نیازهای خویش را به تعویق بیندازد و این رازی ا ست که برای هرشکل از موفقیت در بزرگسالی لازم است. زمانی هم که بالغ شدیم، با شریک زندگی ای که «به اندازه کافی خوب» باشد می توانیم خوشحال باشیم. بله، شاید آن بیرون کسی باشد که با نیازهای ما سازگاری بیشتری دارد، اما بیم آن هست که کوتاهی زندگی مجالِ پیدا کردن او را ندهد.

حتی اگر احساس از دست دادن، گواهی بر رانه پرشور ما به منظور زندگی باشد، شبکه های اجتماعی چنان حداکثرطلبی ما را بی تناسب افزایش داده اند که مسلماً عوارضش بر کیفیت زندگی جدی خواهد بود. اگر هنوز هم نسبت به معجزه «به اندازه کافی خوب» برای درمان فومو ایمان نیاورده اید، کلمات رالف والدو امرسون، مقاله نویس و شاعر امریکایی قانع تان خواهد کرد: «در عوضِ هر چه که از دست داده اید، چیز دیگری را به دست آورده اید و در عوض هر چه که به دست آورده اید، چیز دیگری را از دست داده اید.»





منبع:

1399/10/24
12:52:20
0.0 / 5
1696
تگهای خبر: آنلاین , امریكا , تجربه , تكنولوژی
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۳ بعلاوه ۵
دیجیتالر
digitaler.ir - حقوق مادی و معنوی سایت دیجیتالر محفوظ است

دیجیتالر

معرفی محصولات دیجیتال و فناوری اطلاعات